داستان کوتاه / ماندن یا برآمدن؟
مدیریت. موفقیت. داستان کوتاه. شعر و...
به نام دوست که هر چه داریم از اوست

ماندن یا برآمدن؟

کشاورزی الاغ پیری داشت که به طور اتفاقی افتاد توی یک چاه بدون آب. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از چاه بیرون بیاورد. برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند، اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها برود.

روستائیان همینطور به زنده به گور کردن الاغ ادامه دادند و الاغ هم همچنان به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد

نتیجه: مشکلات زندگی مثل تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما مثل همیشه دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی برای صعود بسازیم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 7 خرداد 1390برچسب:مشکلات,تلاش,پیشرفت,ترقی,سکوی پرتاب,مبارزه,,
ارسال توسط کاظم احمدی
آخرین مطالب